تهران: تراژدی نابخردان(اندر احوالات شهری غرقه در دود) محمدرضا مرادی طادی اگر اشتباه نکنم در تاریخ ادبیات غرب دو کتاب با عنوان "کمدی انسانی " نوشته شده است که موضوع یکی از آنها تخریب زندگی به دست خود انسانها بوده است.این که چگونه آدمها با منش و روشی که اتخاذ می کنند عاقبت با دست خود،خود را نابود می کنند.حال این حکایت شده قصه زندگی ما تهرانی ها؛البته به جای کمدی انسانی بایستی از تراژدی نابخردان سخن گفت. امروز صبح تنها برای یک ساعت از خانه خارج شدم و راه دوری هم نرفتم.از وقتی که بازگشته ام سرفه رهایم نمی کند.قرقره آب نمک و بخور و دیگر درمانهای سنتی نیز جواب نداده است.حکایت همان حکایت تکراری سالهای قبل است.ترافیک ،انبوه بی پایان قطار ماشینهایی که هر روز در این شهر تنوره می کشند و از پی هیچ این سوی و آن سوی می روند،بنزین های بی کیفیت ،ساخت و ساز بی قاعده که مجاری تنفسی شهر را بسته است،خودروهای از رده خارجی که تنها بنا به دلیل بی مسئولیتی مسئولین مسئولیت گریز ما شهر را از دود انسان سوز خود آکنده اند و نهایتا ،خود ما :من و تو و او و همه کسانی که در این شهر به زیستن که نه، بلکه دلمشغول حفر قبری هستیم که برای فردای پس از مرگ دردناکمان آماده شده است. تاریخ از ما خواهد پرسید بر چه مبنایی و با کدامین فکر و منطق و تحلیل اجازه دادید که چنین مسئولین بی مسئولیتی هیچ کاری جز انباشتن جیب های خود از بیت المال انجام ندهند؟تاریخ از ما خواهد پرسید که چرا خود در جهت اصلاح خود اقدام نکردید.چرا همگی تصمیم نگرفتید که در شهر خالی از "رجال" دست به دست هم بدهید و از اتوبوس و مترو و دوچرخه استفاده کنید.تاریخ از ما خواهد پرسید کدامین عقل سلیم به شما اجازه داد برای دخترو پسر و زن و خواهر و برادر ،برای هر یک ،خودرویی جداگانه بخرید و حتی برای یک نان گرفتن ساده نیز با ماشین شخصی تا سر کوچه بروید و زحمت 300-400 متر پیاده روی را به خود ندهید.تاریخ از ما خواهد پرسید :آی اهالی عقل کل شهر که درباب عالم و آدم از ازل تا به ابد اظهار نظر می کنید و درس ناخوانده در تمام مسائل علامه دهرید ،چرا در کار خود وامانده اید. ای کسانی که این مطلب را می خوانید ،بدانید که بی هیچ تردیدی مسئولین ما (تمام کسانی که مسئول حل معضل آلودگی هوای تهران هستند) یا توان و تخصص حل این مشکل را ندارند و یا آن که منافع آنها اجازه نمی دهد که به جای پرداختن وام های 25 میلیون تومانی، در راستای حمل و نقل عمومی و حل معضل ترافیک و آلودگی گام بردارند.پس ای اهالی شهر که بر ساحل تلگرام و فیسبوک و لاین و غیرهما نشسته و شاد و خندانید ،بیایید قبل از آن که همگی زیر بار تحمل ناپذیر سرطان و سرفه و آلودگی نابود شویم دست در دست همدیگر نهیم به مهر و حداقل در آن قسمتی که به ما شهروندان مربوط می شود اقدامی بکنیم. کسی نیست که نداند راه حل این دیو هزار سر ترافیک و آلودگی تهران چیست.همگی می دانیم و در هنگامه های شعار نیز گلوها درانده ایم.اما بیایید امشب و فردا شب خوب بیاندیشیم و همین شب یلدا که در کنار یکدیگر نشسته ایم یک تصمیم جمعی بگیریم. شب یلدای امسال چشم در چشم یکدیگر ،در چشم کودکان ،در چشم سالمندان بیاندازیم و از خود بپرسیم کدام یک از آنها ممکن است سال دیگر در کنار ما نباشد.کدام یک از آنها ممکن است سالی دیگر بر تخت بیمارستان از درد بی درمان سرطان در حال جان کندن باشد. آن گاه دستهایمان را در همدیگر گره کنیم و با نهایت شجاعت و خردی که داریم تصمیمی حیاتی بگیریم تا شاید بتوانیم از این خودکشی دست جمعی بگریزیم.تصمیم بگیریم که تا حد امکان دوچرخه سوار شویم و اگر دیدیم دختری دوچرخه سوار شده تمسخر و چشم چرانی نکنیم.تصمیم بگیریم مسیرهای کوتاه را پیاده برویم و تا حد امکان از وسیله شخصی استفاده نکنیم؛و نمی دانم... تصمیم بگیریم برای اقدام در راستای کاهش این فرایند که چیزی جز مرگ تدریجی و دسته جمعی همه ما نخواهد بود.تصمیم بگیریم که کاری بکنیم.تا دیر نشده(اگرچه تا اکنون هم خیلی دیر شده)کاری بکنیم. آهای اهالی شهر می دانیم و می دانید که با تداوم این وضعیت همگی ما خواهیم مرد و نهایت کاری که مسئولان ما انجام خواهند داد این خواهد بود که به کارگردانی اجازه بدهند فیلمی بسازد:هیس تهرانی ها فریاد نزدند! .... پس بیایید کاری بکنیم.....