بی شک، پیدایش شرکتها، سازمان های غیردولتی، آکادمیها و دولت
ها بهعنوان شرکت کنندگان آگاه در نوآوری اجتماعی، نمایانگر پیشرفتی چشمگیر است.
کارآفرینان اجتماعی نمیتوانند «به تنهایی این مسیر را طی کنند».
اما، همچنان قویا بر نوآور اجتماعی و سازمان وی (بهعنوان محرک کلیدی نوآوری
اجتماعی) تاکید میشود. طی دهههای گذشته، شرکتهایی مانند گوگل، اپل و آمازون[1] نشان دادهاند که محصولات، خدمات و
فرآیندهای جدید بخش کسبوکار اغلب توسط کارآفرینان جدید فراهم میشوند. به همین
ترتیب، نوآوری در بخش اجتماعی اغلب شدیدا تحت تاثیر کارآفرینان قرار دارد، البته
در تامین مالی خرد، در مقایسه با افراد شناخته شدهای مانند استیو جابز[2] و بیل گیتز، افراد ناشناختهتری
پیشتاز بودهاند (به استثنای محمد یونس که برنده جایزه صلح نوبل شد).
به جز محمد یونس، کدام یک از کارآفرینان اجتماعی محرک نوآوری
اجتماعی بودهاند؟ خصوصیت ویژه ی کارآفرین اجتماعی چیست؟
کارآفرینان
اجتماعی با کارآفرینان سنتی صفات مشترک زیادی دارند. آنها راه حل را میبینند،
درحالی که بقیه فقط مشکل را میبینند. آنها «خیر» را پاسخ نمیدانند، بلکه
آن را چالشی برای تلاش بیشتر میبینند. تلاش میکنند که خیلی مدبر باشند، و از
چیزی که ظاهرا هیچ ارزشی ندارد به چیزی ارزشمند دست یابند. ضمنا،تقریبا خانواده و
دوستان نزدیک همه ی کارآفرینان اجتماعی آنها را دیوانه مینامند. بی وقفه تصورات
خود برای دنیایی بهتر را دنبال میکنند، و کاری میکنند که به تصورات اطرافیانشان نیز سرایت کند، بدون
اینکه بهعنوان پاداش به انگیزههای مالی متکی باشند. الکینگتون و هارتیگان[3]، پس از بیان نقل قولی از جورج برناردشاو[4] که میگوید: «انسان منطقی خود را با
دنیا سازگار میکند، درحالی که انسان غیرمنطقی در تلاش بر سازگاری دنیا با خود، پافشاری
میکند»، دلایلی را فهرست میکنند که نشان میدهد
چرا کارآفرینان اجتماعی «افراد غیر منطقی» هستند (الکینگتون و هارتیگان (2008)).
با وجود سالها بحث و گفتگو بین متخصصان و
اهالی علم، تعریف روشنی برای کارآفرین اجتماعی وجود ندارد. بر طبق نوشته ی سالی
اوزبرگ و راجر مارتین[5] در مقالهای
با عنوان «کارآفرینی اجتماعی: موردی که باید تعریف شود» (مارتین و آزبورگ، 2007:
39-28)، این اصطلاح به «خیمه ی بسیار بزرگی تبدیل شده است که همه نوع فعالیتهای سودآور اجتماعی در آن میگنجند».
آنها معتقدند که کارآفرینی اجتماعی «کنشی مستقیم است که در الگوی پاسخگویی به
نیازهای اجتماعی تغییرایجاد میکند».
نکته جالب اینکه مخرج مشترک[6] (نقطه مشترک) بیشتر تعاریف در واقع
درک نوآوری و تغییر اجتماعی است. گرگ دیز در جدیدترین تعریف علمی (دیز، 1998)،کارآفرینان
اجتماعی را بهعنوان افرادی توصیف میکند «که در فرآیند نوآوری مستمر، تطابق و
یادگیری مشارکت میکنند». هر دو توضیح از «کارآفرین اجتماعی چیست»،
که توسط آشوکا و بنیاد شواب برای کارآفرینی اجتماعی روی وب سایتهایشان مطرح شده
است، در جمله ی اول بر اهمیت نوآوری برای دستیابی به تغییراجتماعی تاکید میکند.
به تازگی، اتحادیه اروپا با استفاده از
مشاوره با بازیگران اصلی در این زمینه در اروپا، برای بنگاه اجتماعی تعریفی ارائه
نموده که شهرت گستردهای یافته است (طرح جدید
کسبوکار اجتماعی اتحادیهی اروپا،[7] 2012): «بنگاه اجتماعی» به معنای بنگاهی است
که هدف اصلی آن، به جای سودآوری برای صاحبان و ذینفعان آن،دستیابی به تاثیر
اجتماعی است. این بنگاه از طریق تولید کالاها و خدمات بهصورت نوآورانه و
کارآفرینانه در بازار فعالیت میکند و برای دستیابی به اهداف اجتماعی خود عمدتا از کالاهای اقتصادی مازاد استفاده میکند.
این بنگاه، به ویژه با دخالت دادن کارگران، مشتریان و ذینفعانی که تحت تاثیر
فعالیت تجاری بنگاه قرار دارند، به
روشی پاسخگویانه و شفاف اداره میشود.
اتحادیه ی اروپا نیز بر اهمیت آموزش
کارآفرینی در مدارس تاکید میکند تا این دانش و علاقه به آن را هر چه بیشتر در
سنین کمتر افزایش دهد و آن را تقویت کند و
از ذینفعان زیادی میخواهد تا در یافتن راهحل ها مشارکت کنند. مثالی از یک طرح
جدید بسیار نوآورانه را میتوان در توسعه «برنامه آموزشی کارآفرینی اجتماعی»
مشاهده کرد که توسط بنیاد شواب، شرکت اینتل و
دانشگاه کاتولیک ایشتات-اینگولستات[8] رهبری میشود. قرار است این مطلب 40
صفحهای در آینده در ایالت های مختلف آلمان اجرا شود. همکاری متقابل بین
سازمانهای غیردولتی (بنیاد شواب، دانشگاه) بخش خصوصی (شرکت اینتل) و دولتها
(وزارت آموزش) یکی ازمثالهای معمول است که به تازگی در اجلاس اقتصادی جهان در
داووس ارائه شده است.
از نظر فنی، کارآفرینی لزوما نباید نوآورانه
باشد. اما، تعاریف کارآفرینی اجتماعی نشان میدهد که بیشتر سازمانهای این حوزه،
روی مولفه ی نوآورانه ی آن دسته ازبنگاهای اجتماعی که برای همکاری انتخاب میکنند،
تاکید خاصی دارند. بی شک برای دستیابی به راهکارهای موثرتر و کارآمدتر به نوآوری
بیشتری نیاز است، اما یکی از مشکلات
عمدهی این حوزه عبارت است از گسترش این نوآوریها و عرضه ی مزایای آن به جمعیتی
بزرگ. درباره ی آن دسته از کارآفرینان اجتماعی که صرفا یک نوآوری اجتماعی را
انتخاب میکنند و در مناطق و شرایطی مختلف آن را گسترش میدهند، باید مطلبی گفته
شود. بی شک به تعداد بیشتری از این کارآفرینان نیاز داریم.
زمان آن فرا رسیدهاست که از
کارآفرینانی پشتیبانی و تجلیل کنیم که «صرفا» نوآوریهایی با تاثیر از قبل ثابت
شده را تکرار میکنند. بسیاری از شرکتها وکارآفرینان تلاش میکنند تا نوآور
باشند، اما نتیجه ی کارشان به اختراعی پرهزینه منجر میشود که قبلا به روشی بهتر
و ارزانتر اختراع شده است.
سیلوس و میر (2012)، در مقاله ی جدید خود
تحت عنوان «نوآوری جام مقدس نیست»، حتی یک گام فراتر میروند و «هوچی گری» فعلی در
حوزه ی نوآوری اجتماعی را زیر سوال میبرند. آنها
اینطور استدلال میکنند «هنگامی که شیوههای توسعه ای در طی زمان ارزش بیشتری
ایجاد کند، بحث نوآوری غالب، سازمانها را به سمت پذیرش و استفاده از روشه ای نوآورانه هدایت میکند. ... متاسفانه، کار
معمول و ازخودگذشتگی جذابیتی برای عامل نوآوری ندارد».
هرچند به نظر میرسد که نوآوری جز اصلی
تعاریف فعلی از کارآفرینی اجتماعی است، دربارهی مساله ی پایداری مالی بنگاه
اجتماعی اتفاق نظر خیلی کمتری دیده میشود. برخی سازمان ها
پایداری مالی را بخشی از تعریف بنگاه اجتماعی تبلیغ میکنند. اما حقیقت این است که
اکثریت بنگاههای اجتماعی عمدتا به کمک مالی وابسته اند. بنیاد شواب، در مقایسه با سایر سازمانهای پشتیبان، احتمالا
بیشتر بر خودپایداری مالی تاکید میکند. با این حال، از بین حدود 200 بنگاه
اجتماعی که درسال 2012 در انجمن بنیاد
شواب عضویت داشتند، تنها 30% به هیچ نوعی از کمکهای اهدایی وابستگی نداشتند.
بنگاه اجتماعی میتواند در قالب های قانونی متعدد
(غیرانتفاعی، انتفاعی، یا ترکیب هر دو) ظاهر شود. اکثر کارآفرینان اجتماعی طیف
وسیعی از موجودیت های قانونی مختلف را شکل میدهند که با ساختارهای ترکیبی آنها
تناسب داشته باشد.
اما، هر روز تعداد بیشتری از بنگاه های
اجتماعی (به زبان صحیح تر، کسبوکارهای اجتماعی) دستیابی به سودی کوچک را هدف
قرار میدهند، یا چه بسا به آن دست یافتهاند. همین گروه از کسبوکارهای
اجتماعی است که اکثر کارآفرینان جوان اکنون به راهاندازی آنها علاقه دارند. برخی
(خصوصا در بخش تامین مالی خرد) سودهای قابل توجه ی کسب میکنند
و به این ترتیب این پرسش را مطرح میکنند که در کجا باید بین کسبوکار اجتماعی و
شرکت متداول مرز کشید. پاسخ کلی ایناست
که کسبوکار اجتماعی بهعنوان ماموریت اصلی خود به اهداف زیست محیطی و یا
اجتماعی میپردازد. جبنه ی کلیدی موضوع آن است که سازمان در هنگام بهینه سازی بازده مالی، ارزش آفرینی زیست محیطی یا
اجتماعی را به حداکثر میرساند.
تا زمانیکه محاسبه ی بازدههای اجتماعی در
مقایسه با بازدههای مالی به میزان قابل توجه ی دشوار است، این تعریف کسبوکار
اجتماعی به ایجاد ابهام و تضاد قابل توجهی منجر میشود. بنابراین،
پروفسور یونس کسبوکار اجتماعی را «شرکت بدون سود، بدون ضرر» تعریف میکند که
برای سودی ناچیز تلاش میکند، اما سرمایه
گذاران فراتر از سرمایه گذاری اولیه ی خود سودی دریافت نمیکنند. وقتی سرمایه ی
اولیه بازپرداخت شد، سود در شرکت باقی میماند تا بودجه ی گسترش شرکت را تامین کند.
برگرفته از کتاب نوآوری اجتماعی؛ راه
حلی هایی برای آینده پایدار نوشته توماس آزبورگ[9]
رنه شمیدپیتر[10] مترجم: علی اصغر سعدآبادی.
انتشارات دانشگاه امام صادق علیهالسلام.
[1].
Google, Apple and Amazon
[2].
Steve Jobs
[3].
Elkington & Hartigan
[4].
George Bernard Shaw
[5].
Sally Osberg & Roger Martin
[6].
common denominator
[7].
EU Social Business Initiative
[8].
Catholic University of Eichstät-Ingolstadt
[9] Thomas
Osburg
[10] René Schmidpeter