کارآفرینی اجتماعی، بهعنوان یک مفهوم و اصطلاح، در اواخر دهه ی 1990 مطرح شد، یعنی زمانی که آشوکا[1] استفاده از این واژه را برای اشاره به کارآفرینان تحت حمایت خود استفاده و گرگ دیز[2]، اولین تعریف علمی را درباره ی «معنای کارآفرینی اجتماعی» ارائه کرد (دیز، 1998). کارآفرینی اجتماعی بارها تعریف شده است، اما حتی گستردهترین تعاریف، بطور چشمگیری تصویر نوآوری را در تعریف خود جایگزین میکنند. عدهای زیادی معتقدند که نوآوری اجتماعی و کارآفرینی اجتماعی عمدتا مشابه ند.
تنها یک دهه از رواج نوآوری اجتماعی گذشته است. پیشینه ی این اصطلاح به صدها سال پیش بازمیگردد و بنجامین فرانکلین[3] از جمله کسانی است که از این اصطلاح استفاده کرده است. اما، همانطور که در این کتاب توضیح داده شده است، این اصطلاح به تازگی در بافت معنایی نوآوری اجتماعی ظاهر شدهاست (مولگان، 2007؛ فیلد و همکاران، 2008). در سال 2006، بنیاد شواب «ندای نوآوری» را به شعار تجاری و ماموریت خود افزود. در سال 2008، دولت ایالات متحده، دفتر نوآوری اجتماعی کاخ سفید و مشارکت شهری[4] را تاسیس کرد. اتحادیه ی اروپا راهبرد نوآوری اجتماعی را بهعنوان بخشی از چارچوب اتحادیه ی نوآوری اتحادیهی اروپای 2020 بزرگتر فرمول بندی کرد، و انگلستان، از قبل و از آغاز هزاره ی جدید، بحث درباره ی نوآوری اجتماعی را در بخش دولتی آغاز کرده بود.
نوآوری اجتماعی ساز و کار (نوآوری واقعی) را تشریح میکند، اعتبارات خرد، بیمههای خرد، یا راهکارهای انرژی خارج از شبکه از جمله ی این ساز و کارهاست. کارآفرینان اجتماعی و بنگاه های اجتماعی بازیگرانی هستند که از طریق نوآوری، تغییر اجتماعی ایجاد میکنند. ورود اصطلاح «نوآوری اجتماعی» به صحنه، آن هم با محبوبیتی زیاد، استفاده از کارآفرینی اجتماعی را تا حدی عقب رانده است و بیانگر این درک است که کارآفرینان اجتماعی تنها بازیگرانی نیستند که نوآوری اجتماعی ایجاد میکنند.
دولت ها، کسبوکارها و سازمانهای غیردولتی بزرگ، پتانسیل انگیزش تغییر اجتماعی از طریق رویکردهای نوآوری را کشف میکنند (یا به تنهایی یا با همکاری با کارآفرینان اجتماعی). بسیاری از آنها تمامی بخش ها را با تمرکز بر نوآوری اجتماعی ایجاد کردهاند، که مرسی کراپس[5] و هیولت پاکارد[6] از آن جمله است. نوآوری اجتماعی به رهبری شرکتها، «کارآفرینی اجتماعی شرکتها» نامیده میشود (برای تعریف و مثالهای آن به مقالهٔ شواب[7] 2008 مراجعه کنید). مثلا، سیستم پرداخت سیار MPESA در کنیا یک نوآوری است که توسط ودافون[8] و DFID از انگلستان رهبری میشود. دولت ها و نهادهای فردی، راهبردهای آشکاری را فرمولبندی میکنند تا نوآوری اجتماعی را بهعنوان ابزار ایجاد اشتغال و حل مشکلات مربوط به بخشهای زیست-محیطی، آموزش، و بهداشتودرمان برانگیزانند. برای مثال، کمیسیون اروپا، در نوامبر 2011، طرح جدید کسبوکار اجتماعی[9] را راهاندازی کرد که یازده اقدام را برای پرورش کسبوکارهای اجتماعی یا میانجیهای مالی در اتحادیهی اروپا مشخص میکند.
برگرفته از کتاب نوآوری اجتماعی؛ راه حلی هایی برای آینده پایدار نوشته توماس آزبورگ[10]
رنه شمیدپیتر[11] مترجم: علی اصغر سعدآبادی. انتشارات دانشگاه امام صادق علیهالسلام.
[1]. Ashoka
[2]. Grreg Dees
[3]. Benjamin Franklin
[4]. White House Office of Social Innovation and Civic Participation
[5]. Mercy Crops
[6]. Hewlett Packard
[7]. Schwab
[8]. Vodafone
[9]. Social Business Initiative
[10] Thomas Osburg
[11] René Schmidpeter